گلة پسران نودبیرستانی میگذرد
با نگاهی
که گاه مردانه است
گاه دختربچگانه
و در همه حال
پروانهوار بر سطح جهان مینشیند و برمیخیزد
اما قطرات شهد را
از اعماق گل مینوشد...
مشخصاً
دارم مغز میترکانم این بار
به قدری در گذشته بودهام
و در گذشته نیز
به قدری بودهام
که آرزو میکنم
حال و زین پس
باشم فقط بالاخره
ته گل اطلسی را
جایی میان دندان، لب و زبان بگیرم
باوری از شیرینی را مک بزنم
و در سکوت
سکوت
سکوت...
تماشا کنم
پروانهها را
کلام
فقط به کار خاطرهگفتن میآید
با نگاهی
که گاه مردانه است
گاه دختربچگانه
و در همه حال
پروانهوار بر سطح جهان مینشیند و برمیخیزد
اما قطرات شهد را
از اعماق گل مینوشد...
مشخصاً
دارم مغز میترکانم این بار
به قدری در گذشته بودهام
و در گذشته نیز
به قدری بودهام
که آرزو میکنم
حال و زین پس
باشم فقط بالاخره
ته گل اطلسی را
جایی میان دندان، لب و زبان بگیرم
باوری از شیرینی را مک بزنم
و در سکوت
سکوت
سکوت...
تماشا کنم
پروانهها را
کلام
فقط به کار خاطرهگفتن میآید
29 اردیبهشت 1387
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر