۱۳۸۷-۰۳-۰۳

بازی 9

با این همه عکس یادگاری
می‌گویی
در این شهر بی‌کافه
چه باید بکنم
عکس‌ها را بُر می‌زنم
پشت میز آشپزخانه
روبه‌روی خودم می‌نشینم و
تو که بازی نمی‌کنی
برای خودمان ورق می‌کشم
دست‌های گذشته
یک عیب بزرگ دارند
همه‌شان
قبلاً
یک‌بار بازی و تمام شده‌اند
من می‌روم
تو هم هر وقت تمام شال‌گردن‌ها را بافتی بیا
برویم با بچه‌های کوچه‌های این شهر بی‌کافه
اگر هنوز بلد باشند
الک‌دولک بازی کنیم

12 شهریور 1384

هیچ نظری موجود نیست: