۱۳۸۷-۰۳-۰۳

از ورای مه

من‌،
با خود
در خود
در جستجوی‌ خود
از درون‌ خود
و به‌ اطراف‌
می‌نگرم‌
دیگری‌،
دیگری‌،
دیگران‌ را
كه‌ در سپیدة‌ دیدارِ دیگری‌
دیگری‌
دیگران‌،
تصویر وهم‌آلود و ناشناختة‌ دوشینة‌ خود را
در لابلای‌ تشكها و رختخواب‌
پیچیده‌ تا شبِ دیگری‌
شبِ خود
شبِ با خود
شبِ در جستجوی‌ خود
شبِ سپیدة‌ دیدارِ دیگری
و زیبایی‌ وصال‌ در پگاه‌ خاكستری‌
و حزن‌ جدایی‌ در غروب‌ خاكستری‌
و تلاش‌ آن‌ كه‌ كش‌ می‌آورد خاكستری‌ها را
و خود را در دیگری‌ می‌ریزد
و دیگری‌ را در خود می‌پیچد
و خاكستری‌ ناپایدار عشق‌ را تجربه‌ می‌كند
و غریزه‌اش‌ در جستجوی‌ پایداری‌ را می‌آزماید
هر پگاه‌، هر روز، هر غروب‌، هر شب‌...

من‌ از ورای‌ مه‌ این‌ را می‌نگرم‌!

25 دی‌ 1377

هیچ نظری موجود نیست: