۱۳۸۷-۰۳-۱۴

بخشودن

به نازی

بر شانه‌ها نیست
و نه اهریمن
که برخی از آن دیگریان
به بوسه هم نه
که با نگاه و گفتار
یادگارهایی بر جانمان حک می‌کنند
کز هر نقش‌اش
به زمان
اژدهایی تواند رُست
تا یک سرش ما را بسوزد
و سر دیگر
دیگری را

ما که دماوند خود را
هماره بر دوش می‌کشیم
از عزلت و اسارت
چشم علاج نفرین فروبسته‌ایم

و بخشودن نیز
اگر بخواهد گذشت محقری
در تنهاییِ مسیحاییِ مصلوبی
نباشد
علاجی از باب مفاعلت است

هر سر اژدها
به دستی مهار باید

14 خرداد 1387

۱۳۸۷-۰۳-۱۳

Seven Years, by Norah Jones



تقدیم به شادی

خنده‌ها و رقص‌هایش

که هرگز تنها مباد!


Spinning, laughing, dancing to
her favorite song
A little girl with nothing wrong
Is all alone


می‌چرخد، می‌خندد و
با آهنگ محبوبش می‌رقصد
دختر کوچکی
که بی هیچ عیب و ایرادی
تنهای تنهاست


Eyes wide open
Always hoping for the sun
And she'll sing her song to anyone
that comes along


با چشمانی فراخ
همواره دیدار خورشید را امیدوار است
و نغمه‌اش را برای هر که از راه برسد
خواهد خواند


Fragile as a leaf in autumn
Just fallin' to the ground
Without a sound


به شکنندگی برگ پاییزی
که بی‌صدا
به زمین می‌افتد


Crooked little smile on her face
Tells a tale of grace
That's all her own


لبخند خمیده‌ای که بر چهره دارد
حکایت دلرباییِ جذابی است
که تنها از آن اوست


Spinning, laughing, dancing to her favorite song
A little girl with nothing wrong
And she's all alone


می‌چرخد، می‌خندد و
با آهنگ محبوبش می‌رقصد
دختر کوچکی
که بی هیچ عیب و ایرادی
تنهای تنهاست