به نازی
بر شانهها نیست
و نه اهریمن
که برخی از آن دیگریان
به بوسه هم نه
که با نگاه و گفتار
یادگارهایی بر جانمان حک میکنند
کز هر نقشاش
به زمان
اژدهایی تواند رُست
تا یک سرش ما را بسوزد
و سر دیگر
دیگری را
ما که دماوند خود را
هماره بر دوش میکشیم
از عزلت و اسارت
چشم علاج نفرین فروبستهایم
و بخشودن نیز
اگر بخواهد گذشت محقری
در تنهاییِ مسیحاییِ مصلوبی
نباشد
علاجی از باب مفاعلت است
هر سر اژدها
به دستی مهار باید
14 خرداد 1387
۱ نظر:
کم پیدایید
ارسال یک نظر