۱۴۰۱-۰۶-۲۸

بازی 12

نسل به نسل
در این چهارگوش‌ها
زاده شده‌ایم

در همین موقعیت
خاکستر و خاک 
و باز سنگ شده‌ایم

با تکانی گاه
«مرتب می‌شویم»

ساعت‌ها اما، متوقف‌اند
و تالار مصاف، تاریک

بازی‌کن و مفسر و تماشاچی
سال‌هاست که نیستند

تنها اتفاق
توالی نسل‌های مهره‌هاست
که روی صفحۀ این میز
در غرفۀ موزه‌ای 
بیرون تاریخ و ورای کیهان
در فضا-زمانی نامعلوم
به نمایش گذاشته شده است

سفید
چرک‌تاب، تقریباً خاکستری
نظریات استادان بزرگ را
مرور می‌کند
آچمز و منتظر
و سیاه
با هر حرکتی مات می‌کند

تالار مصاف، تاریک
ساعت‌ها، متوقف

28 شهریور 1401

۱۴۰۰-۱۱-۱۵

مردن به خاطر عقاید، ژُرژ برَسَنس (Georges Brassens)



مردن به خاطر عقاید
ژُرژ برَسَنس

مردن به خاطر عقاید، فکر خیلی خوبی است
من بر این عقیده نبودم و نزدیک بود به خاطرش بمیرم
چون خیل عظیم آن دیگران
با فریاد مرگ، بر سرم ریختند
 توانستند متقاعدم کنند و قریحۀ سرکشم
از خطاهایش توبه کرد و به ایمان آنها پیوست
ولی با تردیدی ملایم
برای اعتقادات بمیریم، بسیار خوب! اما به مرگی آهسته
بسیار خوب! اما به مرگی آهسته

حالا که تعجیلی در کار نیست
پس چه بهتر که سلانه‌سلانه به آن دنیا برویم
چون وقتی قدم تند می‌کنیم
گاه بر سر عقایدی جان می‌گذاریم که فرداروز از اعتبار ساقط شده‌اند
تنها چیز تلخ و اسف‌بار
هنگام تسلیم جان به جان‌آفرین این است
که پی‌ببریم راه را عوضی رفته و اعتقاد را اشتباه گرفته‌ایم
برای اعتقادات بمیریم، بسیار خوب! اما به مرگی آهسته
بسیار خوب! اما به مرگی آهسته

یوحناهای زرین‌دهان که روضۀ شهادت سر می‌دهند
خود اغلب در این دنیای دون پا شُل می‌کنند
واقعاً باید گفت که مردن به خاطر عقاید
دلیل زندگی آنهاست و از آن نمی‌گذرند
از این واعظان، تقریباً در هر گروهی می‌توان یافت
که دیر نیست در طول عمر از متوشالح جلو بزنند
نتیجه می‌گیرم که باید در نهان با خود بگویند
«برای اعتقادات بمیریم، بسیار خوب! اما به مرگی آهسته
بسیار خوب! اما به مرگی آهسته»

همه‌رقم فرقه، قطارقطار عقایدی عرضه می‌کنند 
که  ایثار اعلا را می‌طلبند
و قربانیان تازه‌کار با این پرسش روبه‌رویند که
مردن برای اعتقادات بسیار زیباست؛ اما برای کدام یک باید مرد؟
و چون همه‌شان هم به هم شبیه‌اند
آدم عاقل، وقتی می‌بیندشان، با بیرق‌های عظیم‌شان
به تردید و تزلزل، در اطراف گور پا می‌کشد
برای اعتقادات بمیریم، بسیار خوب! اما به مرگی آهسته
بسیار خوب! اما به مرگی آهسته

کاش اقلاً چند گورستان کفایت می‌کرد 
برای آن که بالاخره همه‌چیز عوض شود و روبه‌راه شود
این همه که در همۀ این «شب‌های سیاه» سر از تن جدا شده است
تا کنون بایستی در بهشت روی زمین می‌بودیم
اما عصر طلایی مدام به آینده‌ای نامعلوم موکول می‌شود
خدایان همواره تشنه‌اند و عطش‌شان هرگز پایان نمی‌گیرد
و مرگ، این مرگ است که همواره از سر گرفته می‌شود
برای اعتقادات بمیریم، بسیار خوب! اما به مرگی آهسته
بسیار خوب! اما به مرگی آهسته

آی تعزیه‌گردان‌ها! آی مریدان حق!
بر شماست، پس، که نخست بمیرید، ما نوبت‌مان را به شما می‌دهیم
اما شما را به خدا، بگذارید بقیه زندگی‌شان را بکنند
زندگی تقریباً تنها تجمل آنها در این دنیاست
فرشتۀ مرگ خودش حواسش جمع جمع است
نیاز ندارد که کسی داس‌اش را نگه دارد
دیگر بس است این رقص‌های شوم مرگ بر گرد چوبه‌های دار!
برای اعتقادات بمیریم، بسیار خوب! اما به مرگی آهسته
بسیار خوب! اما به مرگی آهسته


Mourir pour les idées
Georges Brassens

Mourir pour des idées, l'idée est excellente
Moi j'ai failli mourir de ne l'avoir pas eu
Car tous ceux qui l'avaient, multitude accablante
En hurlant à la mort me sont tombés dessus
Ils ont su me convaincre et ma muse insolente
Abjurant ses erreurs, se rallie à leur foi
Avec un soupçon de réserve toutefois
Mourrons pour des idées, d'accord, mais de mort lente,
D'accord, mais de mort lente

Jugeant qu'il n'y a pas péril en la demeure
Allons vers l'autre monde en flânant en chemin
Car, à forcer l'allure, il arrive qu'on meure
Pour des idées n'ayant plus cours le lendemain
Or, s'il est une chose amère, désolante
En rendant l'âme à Dieu c'est bien de constater
Qu'on a fait fausse route, qu'on s'est trompé d'idée
Mourrons pour des idées, d'accord, mais de mort lente
D'accord, mais de mort lente

Les saint jean bouche d'or qui prêchent le martyre
Le plus souvent, d'ailleurs, s'attardent ici-bas
Mourir pour des idées, c'est le cas de le dire
C'est leur raison de vivre, ils ne s'en privent pas
Dans presque tous les camps on en voit qui supplantent
Bientôt Mathusalem dans la longévité
J'en conclus qu'ils doivent se dire, en aparté
"Mourrons pour des idées, d'accord, mais de mort lente
D'accord, mais de mort lente"

Des idées réclamant le fameux sacrifice
Les sectes de tout poil en offrent des séquelles
Et la question se pose aux victimes novices
Mourir pour des idées, c'est bien beau mais lesquelles ?
Et comme toutes sont entre elles ressemblantes
Quand il les voit venir, avec leur gros drapeau
Le sage, en hésitant, tourne autour du tombeau
Mourrons pour des idées, d'accord, mais de mort lente
D'accord, mais de mort lente

Encor s'il suffisait de quelques hécatombes
Pour qu'enfin tout changeât, qu'enfin tout s'arrangeât
Depuis tant de "grands soirs" que tant de têtes tombent
Au paradis sur terre on y serait déjà
Mais l'âge d'or sans cesse est remis aux calendes
Les dieux ont toujours soif, n'en ont jamais assez
Et c'est la mort, la mort toujours recommencée
Mourrons pour des idées, d'accord, mais de mort lente
D'accord, mais de mort lente

O vous, les boutefeux, ô vous les bons apôtres
Mourez donc les premiers, nous vous cédons le pas
Mais de grâce, morbleu! laissez vivre les autres!
La vie est à peu près leur seul luxe ici bas
Car, enfin, la Camarde est assez vigilante
Elle n'a pas besoin qu'on lui tienne la faux
Plus de danse macabre autour des échafauds!
Mourrons pour des idées, d'accord, mais de mort lente
D'accord, mais de mort lente

برای شنیدن تصنیف: youtu.be/A2n5_q0121E