۱۳۸۷-۰۳-۰۳

مرمّت

در خود نشسته‌ای
دست در حلق فروکرده
و گره‌هایی را که
امعاء و احشائت را در هم کرده است
کورمال‌کورمال لمس می‌کنی
امیدوار که قدری شُل‌تر شوند

خلسة غم‌انگیز شیرینی
وجودت را فرامی‌گیرد
که دیگرانش افسردگی بنامند شاید
تو بر آنی که مرمّت است

5 دی 1386

هیچ نظری موجود نیست: