۱۳۸۷-۰۳-۰۳

ديدار در آيينه

در یك پلك‌زدن
و از لابه‌لای مژه‌هاست
كه ناگاه
كودك سَرَك می‌كشد
در هیئت خیال و خاطره نه
در لباس و چهرة امروز

نگاهی از سرزمین عجایب
دزدانه زل می‌زند
با چشم‌خنده‌ای كه یعنی
خوب نیست آدمِ بزرگ به بچگی‌اش خیره شود

غَمض عین و چشمَكی به مسافر قاچاق...

كشتیِ دیده آسوده‌خاطر
بر امواجِ صیقلیِ دریاچة یخ می‌لغزد

تا این فرشتة نگهبان هست
سفر بی‌خطر است!

23 آبان 1380

هیچ نظری موجود نیست: