چه انتظار اميد داری؟
كم ديدهای مگر
خط-دودهای لرزهبراندام نازك را
كه سقف كلبهای گرم
در افق سرد روبهرو را
نويد ميدادند؟
كم چشيدهای مگر
طعم هراس را
در نزديكشدن ذغالينِ حجمی سياه
«آتشزدة سوختهای»
با «در و ديوار به هم ريخته»اش؟
كم خواندهای اين بيت را، ميدانم.
و باورش نداری، بخوان:
«مَرد، آن در كه اميدش بگشاد،
با بيابان هلاكش ره بود»(*)
چه انتظار اميد داری؟
به پشت سرت هم بنگر!
يكم آذر 1376
(*) «در فروبند»، نيما
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر