۱۳۸۷-۰۳-۰۲

شب

در بسته است، شب است و اتاق تاریك است.
یك پرسش سمج و كج‌نگاه و بدكردار،
با وزّ و وزّ غریبی ز هر طرف،
همواره با من است،
همواره از من است،
موضوع آن «من» است...

چشمان خسته از نوسان چرایی‌اش،
چشمان بسته و خیره به قعر شب،
رؤیای خواب،
نفس‌های بی‌قرار...
عمر است در گذار!
تهران، بیست‌وششم بهمن 1375

هیچ نظری موجود نیست: