شبی در کافه
خواستم خاطره بنویسم
قلم و کاغذی دادندم
اکنون
استوانة فلزی آن
جای انگشت اشارة این دست را گرفته است
و خطوط آبی این
جای شیارهای کف آن دست را
قرنهاست که دیگر
خاطرهای بر دستم نقش نبسته است
و تنها انگشت بر کف دست میسایم
احتیاط کنید!
ادوات عاریهای
گاه جا خوش میکنند!
15 شهریور 1389
۱ نظر:
واقعا" اگر ادوات عاریه ای راازانسانها بگیرند. انقدر که تنها درونشان پیدا شود چه ها که نخواهیم دید و نخواهیم شنید!!! حال چه کنیم؟ عاریه هاراداشته باشیم یاخیر؟
ارسال یک نظر